در ادامهی مطلب قبل:
یکی از شاهراههایی که شاملو برای رهایی از جهان نفرتخیز پیش رویمان میگذارد عشق است.
بندم خود اگرچه بر پای نیست
سوز سرود اسیران با من است،
و امیدی خود به رهاییم ار نیست
دستی هست که اشک از چشمانم میسترد،
و نویدی خود اگر نیست
تسلایی هست.
چرا که مرا
میراث محنت روزگاران
تنها
تسلای عشقی است
که شاهین ترازو را
به جانب کفهی فردا
خم میکند.
شبانه(آیدا:درخت و خنجر و خاطره!)9 دی 1343
حال اینکه عشق در نگاه شاملو چه جور عشقیست، در حقیقت یکی از محورهای اصلی بحث شعری و تفکری شاملوست، که حتما به تفصیل دربهرهاش خواهم نوشت. اینبار تنها به همین بسنده که: عاشقانهترین شعر عاشقانهی تاریخ ادبیات ایرن که نه به عرفان و آسمان میپردازد و نه به دام شهوت جنسی درمیغلتد را از آن شاملو میدانند.(شبانه، ابراهیم در آتش)
معجزه کن معجزه کن
که معجزه
تنها
دستکار توست
اگر دادگر باشی؛
که در این گستره
گرگاناند
مشتاق بردریدن بیدادگرانهی آن
که دریدن نمیتواند.ــ
و دادگری
معجزهی نهاییست.
خطابهی آسان، در امید (ترانههای کوچک غربت)
این شعر شاملو را اگر دسترسی دارید حتما بخوانید.به نظر من جزو عمیقترین شعرهای اوست. موضوع اصلی شعر زیستن، چرا زیستن و چگونه ریستن است.
شاملو در هیچکدام از شعرهایش ابایی ندارد که با صراحت برخی پوچیها و جنبههای ناامیدکنندهی جهان را نشان دهد. در بسیاری از شعرهایش (بیتوتهی کوتاهیست جهان) با لحن خردکنندهای به لعنت جهان میپردازد.
اما نقطهی قوت او (نه شعرش، که افکارش) این است که برخلاف کسانی مثل اخوان، پس از بیان نفرت خود از بیهودگیهای جهان همواره با مفاهیمی مانند انسان، شدن، بودن و امید خودش و خوانندهاش را دعوت به حرکت میکند و این ویژگی منحصر به فردیست که در میان شاعران روشنفکر نمای ما کمتر دیده میشود. البته او واقع بین هم هست و پلشتیهای دستکار انسانها را نیز نادیده نیگیرد. در همین شعر بالا، بلافاصله تقصیرات را از گردن جهان برمیدارد و به گردن بیدادگری میاندازد.
و کاش در این جهان
مردگان را
روزی ویژه بود،
تا چون از برابر این همه اجساد گذر میکنیم
تنها دستمالی برابر بینی نگیریم:
این پر آزار
گند جهان نیست
تعفن بیداد است.
هم برقرار منقل ارزیز آفتاب
خاموش نیست کوره
چو دیسال
خاموش
خود
منم.
مطلب از این قرار است:
چیزی
فسردهاست و
نمیسوزد اینسال
در سینه
در تنم.
گاهی وقتها اوضاع زمونه اونقدرها هم که ما فکر میکنیم بد نیست. اما درونمون خرابه. اون موقعست که عالم و آدم هم جمع
بشن نمیتونن قانعمون کنن که مطلب از چه قرار است.* * *
یکی از ویژگیهای شعر شاملو این است که موضوعات بسیار گستردهای را در بر میگیرد. مثلا شما میتوانید در میان شعرهای شاملو یک شعر در وصف حالت روحی درب و داغان خود پیدا کنید مثل فصل دیگر (همین بالایی) و در همان زمان شعر دیگری با موضوع هستیشناسانه بیابید که انتهایی امیدبخش و در عین حال فوقالعاده واقعبینانه دارد(پرتوی که میتابد از کجاست).
از این به بعد سعی میکنم با آوردن نمونههای مختلف برای هر یک از این موضوعات گستردگی فکری شاملو را نشان دهم.