هم برقرار منقل ارزیز آفتاب
خاموش نیست کوره
چو دیسال
خاموش
خود
منم.
مطلب از این قرار است:
چیزی
فسردهاست و
نمیسوزد اینسال
در سینه
در تنم.
گاهی وقتها اوضاع زمونه اونقدرها هم که ما فکر میکنیم بد نیست. اما درونمون خرابه. اون موقعست که عالم و آدم هم جمع
بشن نمیتونن قانعمون کنن که مطلب از چه قرار است.* * *
یکی از ویژگیهای شعر شاملو این است که موضوعات بسیار گستردهای را در بر میگیرد. مثلا شما میتوانید در میان شعرهای شاملو یک شعر در وصف حالت روحی درب و داغان خود پیدا کنید مثل فصل دیگر (همین بالایی) و در همان زمان شعر دیگری با موضوع هستیشناسانه بیابید که انتهایی امیدبخش و در عین حال فوقالعاده واقعبینانه دارد(پرتوی که میتابد از کجاست).
از این به بعد سعی میکنم با آوردن نمونههای مختلف برای هر یک از این موضوعات گستردگی فکری شاملو را نشان دهم.