از رنجی خستهام که از آن من نیست
بر خاکی نشستهام که از آن من نیست
با نامی زیستهام که از آن من نیست
از دردی گریستهام که از آن من نیست
از لذتی جان گرفتهام که از آن من نیست
به مرگی جان میسپارم که از آن من نیست.
(فقر، باغ آینه)