معجزه کن معجزه کن
که معجزه
تنها
دستکار توست
اگر دادگر باشی؛
که در این گستره
گرگاناند
مشتاق بردریدن بیدادگرانهی آن
که دریدن نمیتواند.ــ
و دادگری
معجزهی نهاییست.
خطابهی آسان، در امید (ترانههای کوچک غربت)
این شعر شاملو را اگر دسترسی دارید حتما بخوانید.به نظر من جزو عمیقترین شعرهای اوست. موضوع اصلی شعر زیستن، چرا زیستن و چگونه ریستن است.
شاملو در هیچکدام از شعرهایش ابایی ندارد که با صراحت برخی پوچیها و جنبههای ناامیدکنندهی جهان را نشان دهد. در بسیاری از شعرهایش (بیتوتهی کوتاهیست جهان) با لحن خردکنندهای به لعنت جهان میپردازد.
اما نقطهی قوت او (نه شعرش، که افکارش) این است که برخلاف کسانی مثل اخوان، پس از بیان نفرت خود از بیهودگیهای جهان همواره با مفاهیمی مانند انسان، شدن، بودن و امید خودش و خوانندهاش را دعوت به حرکت میکند و این ویژگی منحصر به فردیست که در میان شاعران روشنفکر نمای ما کمتر دیده میشود. البته او واقع بین هم هست و پلشتیهای دستکار انسانها را نیز نادیده نیگیرد. در همین شعر بالا، بلافاصله تقصیرات را از گردن جهان برمیدارد و به گردن بیدادگری میاندازد.
و کاش در این جهان
مردگان را
روزی ویژه بود،
تا چون از برابر این همه اجساد گذر میکنیم
تنها دستمالی برابر بینی نگیریم:
این پر آزار
گند جهان نیست
تعفن بیداد است.
سلام...........جالب بید
ای بابا ... تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره ! یعنی اون پستِ در آینه ات دیگه تو مخمه ها !!! روزی صد بار به مرده گی فکر می کنم ولی به هرکی می رسم می گم 150 سال و رزرو کردم دروغ می گم عینه ... ولی بنظرم آدم اگر شاملو هم نمی تونه باشه ولی باید یچیزی و از شاملو به ارث ببره اونم همین بود که نوشتی تو رو خدا به یه دستی به سرو گوشِ اون نوشته بکش .....
ترتیبه کامنتهای من از پستهای جدید به قدیم بود این دومین باریه که نوشته ها رو خوندم دفعه ی پیش هیچی نگفتم به دو دلیل اول اینکه به من چه ! دوم اینکه به تو چه ! ولی امروز 5 ساعت داشتم شاملو گوش می کردم دیگه نتونستم ساکت بشینم تازه خوابمم نمی برد ... به من چه و به تو چه هم حالیم نی اینها از اثراته بیخوابی و خیابون گردیه ... و البته از اینم آب می خوره که خودم حسابی درب و داغونم این روزها به تو می گم که شاید رو خودم اثر کنه .