... کاوه در آستـانه

غوطه در خودم و شعرهای احمد شاملو

... کاوه در آستـانه

غوطه در خودم و شعرهای احمد شاملو

وطن

بگذارید این وطن دوباره وطن شود.

بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.

بگذارید پیشاهنگ دشت شود

و در آن­جا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

 

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

 

بگذارید این وطن رویایی شود که رویاپردازان در رویای خویش داشته­اند.

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن نه شاهان بتوانند بی اعتنایی نشان دهند

نه ستمگران اسبابچینی کنند

تا هر انسانی را، آن­که برتر از اوست از پا درآورد.

 

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

 

آه بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن،

آزادی را

با تاج گل ساختگی وطن پرستی نمی­آرایند.

اما فرصت و امکان واقعی برای همه­کس هست،

زندگی آزاد است

 

و برابری در هوایی است که استنشاق می­کنیم.

 

(در این «سرزمین آزادگان» برای من هرگز

نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)

 

                                                    (لنگستن هیوز، ترجمه: شاملو)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد