بر کدام جنازه زار میزند این ساز؟
بر کدام مردهی پنهان میگرید
این ساز بیزمان؟
در کدام غار
بر کدام تاریخ میموید این سیم و زه، این پنجهی نادان؟
بگذار برخیزد مردم بیلبخند
بگذار برخیزد!
زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمهی صافی
زاری بر لقاح شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراع بلند نسیم
زاری بر سپیدار سبز بالا بس تلخ است.
بر برکههای لاجوردین ماهی و باد چه میکند این مدیحه گوی تباهی؟
مطرب گورخانه به شهر اندر چه میکند
زیر دریچههای بیگناهی؟
بگذار برخیزد مردم بیلبخند
بگذار برخیزد!
(بدون عنوان، در آستانه)