خویشتن را به بستر تقدیر سپردن
و با هر سنگریزه
رازی به نارضایی گفتن.
زمزمهی رود چه شیرین است!
از تیزههای غرور خویشتن فرود آمدن
و از دلپاکیهای سرفراز انزوا به زیر افتادن
و با فریادی از وحشت هر سقوط.
غرش آبشاران چه شکوهمند است!
و همچنان در شیب شیار فروتر نشستن
و با هر خرسنگ
به جدالی برخواستن.
چه حماسهییست رود، چه حماسهییست!
(رود، ققنوس در باران)
*** نقد شعر شاملو***** بخوانید.
سلام !
ممنون از انتخاب مناسب کماکان !