... کاوه در آستـانه

غوطه در خودم و شعرهای احمد شاملو

... کاوه در آستـانه

غوطه در خودم و شعرهای احمد شاملو

انسان

 انسان

دشواری‌یِ وظیفه است.

*

در یکی از یادداشت‌های اولم نوشتم که می‌خواهم با شاملوی شاعر و مترجم و ... به شاملوی انسان برسم. امروز دوستی پرسید که “پس کو شاملوی انسان؟! این‌ها که همه‌اش شد آوای کناری و درونی و...! ”

با خودم فکر کردم شاید نوشتن طولانی مدت راجع به شعر سپید خسته کننده باشه ( گرچه هنوز خیلی چیزها را دراین مورد باید گفت). بنابر این برای تنوع هم که شده می‌خواهم چند روزی از شعر سپید دست بکشم و برم سراغ بقیه‌ی شاملوها، و شاملوی انسان.

با این کار موافقید یا دوست دارید هنوز بحث شعر سپید رو ادامه بدم؟ حتما برام بنویسید.

اون پایین چندتا از قطعه‌های زیبای شاملو راجع به انسان رو آوردم. گرچه در این چند شعر کلمه‌ی انسان عینا وجود داره، ولی باید گفت که تقریبا همه‌ی اشعار شاملو در مورد انسان گفته شده، چه این کلمه در شعرش باشه یا نه.

*

ای کاش آب بودم

گر می‌شد آن باشی که خود می‌خواهی.ـ

آدمی بودن

               حسرتا!

                         مشکلی‌ست در مرز ناممکن. نمی‌بینی؟

*

با این همه ـ ای قلب در به در! ـ

از یاد مبر

             که ما

                     ـ من و تو ـ

عشق را رعایت کردیم‌،

از یاد مبر

            که ما

                  ـ من و تو ـ

انسان را رعایت کردیم،

خود اگر شاهکار خدا بود

یا نبود.

*

سالین بسیار نمی‌بایست

                                  دریافتن را

که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی‌ ست

که حضور انسان

                     آبادانی‌ست.

 

*

روزی ما دوباره کبوترهایمان راپیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کم‌ترین سرود

                            بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان برادری‌ ست.

نظرات 4 + ارسال نظر
خشایار جمعه 5 دی 1382 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام کاوه
من پیشنهاد می کنم که در مورد شعر سپید بیشتر بنویسی...یعنی تا حدودی کامل تر بشه که بشه برای مدتی از کنارش گذشت... در ضمن این وبلاگ تفریحی نیست که خوانندهاش به این راحتی از این مباحث خسته بشن .(اگر فرض اولم درست باشه!)

آدمیزاد جمعه 5 دی 1382 ساعت 03:44 ب.ظ http://www.homosapiens.blogsky.com

من با خشایار مخافقم! یعنی به نظرم این وبلاگ نه تنها تفریحی نیست، بلکه تفریح کار خیلی مزخرفی هم نیست!
... آدمیزادو می‌گفتی!

بهار جمعه 5 دی 1382 ساعت 07:31 ب.ظ

معلومه که موافقم....

نیما و سیم سل گیتار شنبه 6 دی 1382 ساعت 04:35 ب.ظ

من شدیدا با خشایار مخالفم...هر چی باشه بالاخره موضوع بررسی آثار یک هنرمنده...ما می خواهیم زبان شعر را بشناسیم تا بیشتر لذت ببریم...یعنی مقصود همان لذت بردن است...نباید آن را فراموش کرد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد