شاملو شعری دارد به نام باچشمها که به نظر من از لحاظ ساختار؛ مفهوم و یکپارچگی یکی از زیباترین شعرهای شاملو (یا شاید ادبیات ایران) است که هر بار میخوانیش میبینی تطابق کاملی با زندگی جوامع انسانی دارد. این شعر را تا دو سه روز آینده بخوانید چون که طولانیست و نمیشود در وبلاگ نوشت. سپس در مورد آن بیشتر صحبت میکنم.
با چشمها
با چشمها ز حیرت این صبح نابهجای خشکیده بر دریچهی خورشید چارتاق بر تارک سپیدهی این صبح پابه زای دستان بستهام را آزاد کردم از زنجیرهای خواب فریاد برکشیدم . . .
از خوندن وبلاگتون خیلی لذت بردم ... یادمون نره که شاملو ترجمه های خیلی قشنگی هم داره ... موفق باشید
لینک شما روی وبلاگم قرار گرفت دوست عزیز!
به محض اینکه وبلاگم را در وبلاگ خودتان لینک کردید به من اطلاع دهید!
سلام دوست من طرح قالبت از خودته ؟
من رو هم راهنمایی کن واسه طراحی صفحات وب...
برو به گردون.
اون پایین لوگوش هست.
تبریک می گم که باز
رویت می شی....
پس تو هم وجود داری!می نویسی!آن هم در آستانه!
چه خوب...سلام همسایه!
من این شعرو خیلی دوست دارم. گرچه به معروفی خیلی از شعرای شاملو نیست.
سلام کاوه
یه پیشنهاد :کمتر رنگارنگ کن نوشته هات رو .
آقا بگو ببینیم تو کوستی آخه؟
سلام کاوه
بابا چرا چیزی نمی نویسی ؟
ما منطذریم
راصتی حنوظ جا گازی که گرفتی درد میکنه
سرمو میگم
با دندون موهامو کندی یادته؟
خدا بگم چیکارت نکنه
SALAM AGHA KAVE
MANMA BABAK
DELAM BARAT TANG HODE BOOD GOFTAM BIYAM WEBLOGETO BEKHOONAM YEKAM HAL KONAM
MAMNOON
BABAK
ای کاش می توانستم ......
بابا کجایی؟ کم آوردی؟ !!!!