1
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگسترد
آن که نهال نازک دستاناش
از عشق
خداست
و پیش عصیاناش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به یکی «آری» میمیرد
نه به زخم صد خنجر،
و مرگاش در نمیرسد
مگر آن که از تب وهن
دق کند.
قلعهیی عظیم
که طلسم دروازهاش
کلام کوچک دوستیست.
2
انکار عشق را
چنین که به سرسختی پا سفت کردهای
دشنهیی مگر
به آستین اندر نهان کردهباشی._
که عاشق
اعتراف را چنان به فریاد آمد
که وجودش همه بانگی شد.
3
نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاه نجابت به خاک میشکند
رخسارهیی که توفاناش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر درگاه تو به خاک میافتد
آن که در کمرگاه دریا
دست حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگوارانه در پای تو سرنهاد
آن که مرگاش میلاد پرهیاهای هزار شهزاده بود.
نگاه کن!
(میلاد آنکه عاشقانه بر خاک مرد، ابراهیم در آتش)
با سلام
شما نیز از خدمات رایگان و بدون تبلیغ سایت وب تولز استفاده کنید
http://www.webtols.com