به نو کردن ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آینه
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز پرنده ممنوع است
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمگان به هیاهو
داس
بر کبوتران نهادند
ماه
بر نیامد.
در این شعر ایجاز بیش از هر چیز خودنمایی میکند.سه سطر اول گویای انگیزه شاعر است برای کاری که به نظر میاید بیشتر مربوط به حس و حال شاعرانه و انسانی اوست(نو کردن ماه)و مسلما قرار نیست به کسی ضرر برساند(عقیق و سبزه و آینه ابزار ضرر رساندن نیستند).
ناگهان کسی از جایگاه قدرت(داس)که خودخواه و بیمنطق هم هست(داسی سرد) پرواز را ممنوع اعلام میکند. حال آنکه پرواز در ذات پرندهاست(که گویی شاعر نیز پرندهایست).
حکم بسیار غیرقابل قبولی است اما چون از جانب قدرت صادر شدهاست کسانی که اهل نظرند (صنوبرها)تنها اعتراضکی میکنند (البته به نجوا) اما گزمگان قدرت آن را نیز برنمیتابند و همانطور که وعده کرده اند کبوترها را(و نه صنوبرها را) با داس میدرند(به هیاهو).
دو سطر آخر شعر همچون داسی بر قلب خواننده فرو میآید( ماه/ بر نیامد).
ایجاز در بیان و توصیف چنین صحنهای که بیشک بارها در زندگی روزمرهمان با آن روبرو شدهایم کاریست که شاملو به زیبایی انجام میدهد. نمادها در این شعر به قدری دقیق انتخاب شدهاند که به راحتی میتوانیم موقعیت هر یک را در دنیای واقعی مجسم کنیم.
میبینم که لینک ما هو تو تو...
مثال صنوبرها آشفته و عاشق
خوب مینویسی
موفق باشی
مثل همیشه خوب بود . شعر که مثل همه شعرها پر مایه بود . کار تو هم خوب بود . لینک این سیاوش بدبختو بذار . خوبیت نداره .
آقا بالاخره کارشو کردم . خوب داره میشه . فردا هم کارای نهایی شو میکنم . تا آخر هفته بهت تحویلش میدم .